خونه باغ *خونه باغ از نظر من جاییه که ادم اونجا میتونه آرامش داشته باشه وخودش رو تغیر بده وبه سمت پیشرفت وخوشبخت تر بودن پیش بره .برای همین اسم اینجارو گذاشتم خونه باغ تا جایی باشه برای آرامش وپیشرفت.*
| ||
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق آنشب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت :یا رب از چه خارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ خسته ام زین عشق دلخونم مکن من که مجنونم ،مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو ولیلای تو من نیستم گفت:ای دیوانه لیلایت منم در رگت پیدا وپنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم ونشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد غمار عشق یکجا باختم کردمت اواره صحرا نشد گفتم عاقل شوی اما نشد سوختم در حسرتت یکباره تب غیر لیلا برنیامد از لبت روز وشب اورا صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی! حال این لیلا که خارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم!
[ دوشنبه 90/2/26 ] [ 6:54 عصر ] [ کیمیا ]
[ نظرات () ]
|
لینک های ویژه |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |