• وبلاگ : خونه باغ
  • يادداشت : نسخه تو چيست؟
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    [ناراحت] سهراب : گفتي چشمها را بايد شست ! شستم ولي..... گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي..... گفتي زبر باران بايد رفت رفتم ولي او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را هيچکدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت : ديوانه باران زده [ناراحت][گريه]
    [گل]
    [گل]
    [گل]
    ديدي غزلي سرود؟
    عاشق شده بود.
    انگار خودش نبود
    عاشق شده بود.
    افتاد.شکست . زير باران پوسيد
    آدم که نکشته بود .
    عاشق شده بود
    [گل]
    [گل]
    [گل]
    سلام دوست خوبم
    تو کامنت هاي دوستم با بلاگ شما آشنا شدم
    بلاگ خيلي قشنگي داري
    منتظرتم دوست خوبم [گل][بدرود]
    پاسخ

    سلام خوش اومديد-متن زيبايي نوشتيد-چشم در اولين فرصت ميام وبه وبلاگتون سر ميزنم!