خونه باغ *خونه باغ از نظر من جاییه که ادم اونجا میتونه آرامش داشته باشه وخودش رو تغیر بده وبه سمت پیشرفت وخوشبخت تر بودن پیش بره .برای همین اسم اینجارو گذاشتم خونه باغ تا جایی باشه برای آرامش وپیشرفت.*
| ||
مریخی ها به چیزی که اهمیت میدهند,قدرت,موفقیت وپیشرفت است. آنها همواره سعی میکنند کارهایی را انجام بدهند که بتوانند توانایی ها وقدرت خود را در آن به نمایش بگذارند.اعتماد به نفس آنها به این بستگی دارد که تاچه حد در کارخود موفق باشند.
نتبجه: مردان ارزش خود را در میزان کارایی وقدرت وتوانایی که بدسآورده اند،می دانند.
ارزش مردها به قدرت آنهاست .حتی لباسی که انتخاب میکنند نمایانگر شایستگی وقدرتشان است. افسران پلیس،سربازان ،تاجران،پزشکان وحتی آشپزها.. هرکدام لباسهایی خاص خودشان را دارن که بیانگر میزان توانایی ومهارتشان است. آنها به مطالب روانشناسی علاقه ای ندارند،بیشتر دوست دارند به فعالیت های بیرون از خانه مثل خرید ورانندگی با سرعت بالا بپردازند! مریخیهابه اشیاووسایل علاقه بیشتری نشان میدهند،درحالی که مرکز توجه زنان،احساسات است. مریخی ها برای هدف اهمین زیادی قائل هستندچرا که با رسیدن به هدف میتوانند شایستگی وتوانایی خود را ثابت کنند واحساس خوبی در مورد خود داشته باشند. مریخی زمانی از خودش راضی است که بتواند به اهدافش برسد وزمانی احساس غرور میکند که خودش به تنهایی به هدف مورد نظرش وکارهایش رسیده باشد. از نظر مریخی ها ،انجام دادن کار به تنهایی نشانه قدرت واقتدار است. وقتی زن به مرد توصیه میکند،این تصور در ذهن مرد ایجاد میشود که او نمیداند چه کارکندویا خودش ازپس کارهایش برنمی آید.مردان راهنمایی های زنان را به حساب دخالت میگذارند ونسبت به چنین رفتاری حساس وزود رنج هستندچون مسئله شایستگی واقتدارشان درمیان است. مردها علاقه ای ندارند که مسائل ومشکلاتشان را با کسی درمیان بگذارند. اوازمشکلاتش صحبتی به میان نمی آورداوفقط در صورتی که مسئله اش نیاز به کارشناسی داشته باشد مشکلش را بازگو میکند.چراکه معتقد است چرا وقتی میتوانم مشکلک را به تنهایی حل کنم به دیگران متکی باشم!ودرخواست کمک را نشانه ضعف وناتوانی میداند. اما اگر مریخی نیاز به کمک داشته باشد وبداند که خودش نمیتواند مسئله اش را حل کند از دیگران کمک میگیرد واینکار را نشانه دانایی خود میداند!!! توصیه نوشت: ودر آخر بگم که همین اعتقاد مرد هاست که باعث میشه زن رو برنجونن به این علت که وقتی زن میخوادبامرد صحبت کنه اون مدام راه حل ارائه میده و جالب اینجاست که پیش خودش فکر میکنه داره به زن محبت میکنه در حالی که این کار برای زن بسیارناراحت کننده است وعصبانیتش رودر پی داره.پس توصیه میکنم فقط گوش بدید وسرتون رو تکون بدی بدونه اینکه حرفی بزنین.
[ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 11:24 صبح ] [ کیمیا ]
[ نظرات () ]
سلام در ادامه پست قبلی باید بگم که حتما برین واین کتاب رو بخرید به نظر من یه همچین کتابی توی جامعه امروزی ما خیلی به درد میخوره وخوندنش ضرر که نداره هیچ , خالی از لطف هم نیست....
امروز میخوام تفاوتهای بین زن ومرد رو بنویسم:
1)تفاوت در ارزشها: مردها به اشتباه برای زنها راه حلهایی ارائه میدن بدون اینکه به احساسات اونها توجهی داشته باشندو وزنها رو درک کنن.زنها هم توصیه های ناخواسته ای به مردها پیشنهاد میکنن.که هر دوی اینها به شدت طرف مقابل رو عصبانی میکنه....(توی پست های بعدی علتش رو توضیح میدم)
2) تفاوت درروش مقابله بافشارهای روحی ومشکلات زندگی: مردها مشکلات رو توی خودشون میریزند وشکوت میکنن در حالی که زنها برای رفع مشکلشون باید در مورد اون موضوع با دیگران حرف بزنن.... ودرمیون بزارن...
3)تفاوت در انگیزه برای انجام کارها: مرد زمانی انگیزه کار کردن پیدا میکنه که احساس کنه وجوش مورد نیازه و زن زمانی این انگیزه رو پیدا میکنه که مورد محبت قرار بگیره .....
4)تفاوت در طرز بیان جملات و معنی آنها: به عنوان مثال وقتی مردی میگه :هیچ مشکلی وجود نداره. درواقع هیچ مشکلی وجود نداره واون از کلمات صریح استفاده کرده ولی فرهنگ لغات زن اینجوری برداشت میکنه :که مشکلی هست وتو چون منو دوست نداری و بهم اطمینان نداری نمیخوای بهم بگی....
اینا مهمترین تفاوتها بودن که من اینجا نوشتم .... توی پست های بعدی میخوام هرکدوم از این تفاوتها رو بیشتر باز کنم و روش مقابله با این تفاوتهاروبگم....
خوشحال میشم نظرتون رو بدونم ...... به قول یکی از دوستان(مدیونین اگه پست رو بخونین ونظر ندین!)
[ پنج شنبه 91/7/13 ] [ 2:4 عصر ] [ کیمیا ]
[ نظرات () ]
سلام...
یه کتابی بود 2سال پیش معلم دین وزندگیمون خیلی اصرار میکرد بریم بگیریم وبخونیم... من سال پیش رفتم خریدم آوردم خونه ... تا مامانم دید گفت این چیه...آخه این که به درد تو نمیخوره و..... خلاصه نذاشت بخونیم که... خلاصه از سال پیش تا همین2روزپیش این کتاب تو کل فامیل ودوستان چرخید تا بلاخره یواشکی آوردم تابخونمش اسم کتابه مردان مریخی وزنان ونوسی هستش خدایی کتاب باحالیه هر چی میرم جلو احساس میکنم از زندگی من کپی برداری شده....اصلا یه بار فکر کردم خودم نوشته ام بعد یکی از م دزدیده....والا
خلاصه گفتم خوبه از این به بعد وبلاگمو با مطالب این کتاببه روز کنم.... برا همین اولین مطلب رو مینویسم براتون که خوندنش جدا خالی از لطف نیست....
خب میخوایم فرض کنیم که مردا از سیاره مریخ اومدن وما زنها از سیاره ونوس.... مردا توی مریخ یه رصد خانه داشتند که باهاش زن هارو توی ونوس زیر نظر گرفته بودن... این رصد خونه باعث ایجاد یه سری احساسات در مردا شد که براشون نا آشنا بودوخودشون رو عاشق ما احساس میکردند بعد از اینکه چن روزی میگذره مردا میبینن نمیتونن دوری مارو تحمل کنن میان ونوس تا مارو ببینن... ما هم که از مدتها قبل منتظر یه همچین روزی بودیموواونهارو با مهربونی پذرفتیم... خلاصه .... جونم براتون بگه که....اینقدر عشق بین این 2تا (ما ومردا)شگفت انگیزبود که مردا دیگه نرفتن مریخ ... وموندن تا باهم بیشتر آشنا بشیموتفاوتهای بینمون رو بفهمیم... خیلی وقت صرف کردیم تا بلاخره نیازای همدیگه رو شناختیم وبهشون احترام گذاشیم... القصه..... حالا ونوسی ها به همراه مریخی ها تصمیم گرفتن بیان زمین.... بدو ورودشون همه چیز عالی بود...مثل وقتی که توی ونوس بودند.... اما وقتی اومدن زمین با مشکلات بزرگی روبه رو شدن.... اونها یه روز صبح که از خواب بلند شدن ... به یه بیماری یا بهتر بگم یه مرضی به اسم فراموشی دچار شدند.... اونها فراموش کردند که از 2 سیاره متفاوتندوبین اونها تفاوتهایی وجود داره که اگه یادشون بره باعث جنگ و دعوا میشه...
القصه.... بقیه ماجرا بمونه برا پست بعدی.... نظر یادتون نره..دوست دارن نظرتونو در مورد کتاب وطرز نوشتن خودم بدونم....
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 2:42 عصر ] [ کیمیا ]
[ نظرات () ]
|
لینک های ویژه |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |