خونه باغ *خونه باغ از نظر من جاییه که ادم اونجا میتونه آرامش داشته باشه وخودش رو تغیر بده وبه سمت پیشرفت وخوشبخت تر بودن پیش بره .برای همین اسم اینجارو گذاشتم خونه باغ تا جایی باشه برای آرامش وپیشرفت.*
| ||
من دوروز پیش که این وبلاگ رو افتاح کردم زیاد فرصت نداشتم که بیام ویه مطلب به زبون خودم واز دل پر درد خودم براتون بذارم! اول سلام عرض میکنم به همه دوستان گلم که قراره به این کلبه فقیرانه من سر بزنن ومن رو مستفیض بکنن! دوم باید عرض بکنم که این بنده حقیر خیلی دلم میخواست یه جایی رو داشته باشم که از درد وغصه ورنج و.... دل خودمو شما بنویسم وببینم ایا شما هم مثل من هستید یانه!! ایا شماهماحساس میکنیدبایدخودتون باشید یااونی که والدینتون میگند!؟؟...(این کوچکتیرین والبته مهمترین موضوعی هست که باید برسی بشه البته باکمک شما دوستان عزیز) یه جمله هست که میگه:تمام عمر میخواستیم کسی بشویم واکنون که بلاخره کسی شدیم دیگر خودمان نیستیم!(وین دایر) نظرتون راجع به این جمله چیه!؟؟ ********* نسل سوم نوشت: خوش آمدمجدد عرض میکنم. نسل سوم نوشت: نظر ها ودیدگاه های شما برای من قابل احترامه وخوش حال میشم به شما کمک بشه نه ازجانب بنده حقیر بلکه از جانب تمام دوستانی که میان ودر بحث های ما شرکت میکنند! [ یکشنبه 89/8/30 ] [ 2:31 عصر ] [ کیمیا ]
[ نظرات () ]
خدا مشتی خاک را بر گرفت. می خواست لیلی را بسازد، از عشق خود در آن دمید و لیلی پیش از آن که با خبر شود عاشق شد. اکنون سالیانی است که لیلی عشق می ورزد، لیلی باید عاشق باشد. زیرا خداوند در آن دمیده است و هرکه خدا در آن بدمد، عاشق می شود.
[ جمعه 89/8/28 ] [ 8:31 عصر ] [ کیمیا ]
[ نظرات () ]
|
لینک های ویژه |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |